غزنویان چه کسانی بودند و بنیان گذار سلسله غزنویان که بود؟
- مجموعه: تاریخ و تمدن
غزنویان؛ اولین سلسله ترک تبار در ایران
غزنویان یا دودمان غَزنَوی یک دیگر از سلسله های ترک تباری بودند که از سال های 351 تا 582 هجری قمری بر ایران حکومت کردند. آن ها حکومت خود را از خراسان و ماوراءالنهر شروع کردند و تا هندوستان، گسترش دادند. البته این ترکان، پارسی گوی و مسلمان بودند.
خاستگاه این سلسله در بخش های شرقی ایران بزرگ خصوصا در مناطق فرارود و خراسان بزرگ بود. از آنجایی که این سلسله مسلمان بودند و به ترویج و نشر اسلام می پرداختند مورد توجه خلفای عباسی قرار گرفتند.
مهم ترین دلیلی که این سلسله را معروف کرد فتوحاتی بود که در هندوستان به دست آورده بودند و از آنجایی که در شهر غزنین، اولین پایه های شهریاری خود را بنا نهادند به غزنویان معروف شدند. سلطان محمود غزنوی، اولین بنیانگذار این سلسله بود. البته آلپتکین و سبکتگین از مهم ترین سپهسالاران این سلسله بودند که نقش مهمی در تشکیل ان داشتند. وی از نسل ترکمانان بود. اجداد او ترکمن هایی بودند که به خراسان کوچ کرده بودند.
البته این سلسله نسب خود را به یزدگرد سوم ساسانی می دانستند. سلطان محمود و پسرش، سلطان مسعود از مهم ترین و مشهورترین پادشاهان این سلسله بودند.
این سلسله پس از سلطان محمود و همچنین بعد از اینکه در نبرد دندانقان از سلجوقیان شکست خورد کم کم رو به زوال و ناتوانی رفت و دامنه ی فرمانروایشان به هندوستان و افغانستان امروزی محدود شد.
البته غزنویان هندی یکی از هنر دوست ترین سلسله های روزگار خود بودند و نه تنها علاقه مند اشعار و شاعران فارسی زبان بودند بلکه از آن ها حمایت هم می کردند و نقش مهمی در گسترش زبان فارسی داشتند.
آغاز سلسله غزنویان
اولین شخصی که بنای سلسله ی غزنویان را نهاد، آلپتکین بود. وی که موفق شد در دوره ی احمد بن اسماعیل سامانی، موقعیت خود را از غلامی به ریاست دربار سامانی ارتقا ببخشد و همچنین سپهسالار خراسان شود و این سمت های خود را تا دوره ی عبدالملک بن نوح سامانی حفظ کند پس از مرگ عبدالملک، پیشنهاد داد که پسر عبدالملک، پادشاه سامانی شود. اما این پیشنهادش از سوی سران دربار، رد شد و پسر عموی عبدالملک، منصور، پادشاه سامانی شد.
منصور که به خاطر این پیشنهاد با آلپتکین بد بود به خاطر تنبیهش او را به خراسان فراخواند اما آلپتکین این دعوت را نپذیرفت. به همین دلیل منصور لقب سپهسالاری خراسان را از او گرفت و ﺁلپتکین هم به غزنین در افغانستان کنونی رفت و در همانجا حکومتی تشکیل داد.
از آنجایی که دولت سامانی یک حکومت ضعیف بشمار می رفت و همچنین در مناطق فرارود یا همان ماورءالنهر با یک حکومت مسلمان و ترک تبار به نام ایلک خانیان درگیری داشت مجبور شد که حکومت آلپتکین را به رسمیت بشناسد. آلپتکین نیز تا پایان عمر خود در غزنین ماند و در همین شهر حکومت کرد اما پس از ﺁن، حکومتی که بنا نهاد به دلیل انتخاب شهر غزنین، به غزنویان مشهور شد.
سبکتگین
سبکتگین از قبیله ی برسخان، داماد الپتکین و یک غلام ترک تبار بود که بعد از الپتگین، یکی از نام آورترین و قدرتمندترین جانشینان او بود. او با شایستگی ها خود موفق شد اعتماد سران ترکمان را به دست آورد. یکی از موفقیت های او این بود که به عنوان غازی اسلام، به هند حمله کند و حاکم آنجا را شکست دهد و غنایم زیادی را به دست آورد.
همزمان با این دگرگونی ها که در دولت غزنوی در حال انجام گرفتن بود دولت سامانی به ضعیف ترین حالت ممکن خود رسیده بود. سبکتگین آمادگی خود برای دفاع از دولت سامانی را اعلام کرد و برای سرکوب یاغیان پاکستانی راهی این منطقه شد.
سبکتگین موفق شد تا حدودی اوضاع را به نفع دولت سامانی به پیش ببرد آن ها نیز برای قدردانی از او نه تنها از او در مسند حکومت غزنوی حمایت کردند بلکه پسرش، محمود را به اداره ی خراسان انتخاب کردند. سلطان محمود هم موفق شد با بهره گیری از امکانات این منطقه ی پهناور و وسیع، قدرت خود را افزایش دهد و بعد از مرگ پدرش، حکومت غزنوی را به دست گیرد.
در همین زمان، ایلک خانیان به فرارود حمله کردند و بخارا، سرزمین های آمودریا و پایتخت سامانیان را تصرف کردند و سبب نابود شدن دودمان سامانی شدند. این نابودی سبب شد که قدرت سلطان محمود بیشتر و استقلالش کامل تر شود. وی همچنین توانست تایید خلیفه ی عباسی را هم به دست آورد. سلطان محمود، 33 سال حکومت کرد که بیشتر دوران سلطنتش با جنگیدن با دولت های اطرافش و افزایش دادن سرزمین های تصرفی سپری شد.
البته از آنجایی که وی هم از سپاهی کارآمد، مجهز بود و هم خود از امور نظامی سررشته داد در اغلب جنگهایش پیروز می شد. علاوه بر این، ضعف و درگیری های دولت پیرامونش از دیگر دلایلی بود که وی راحت تر به پیروزی می رسید.
سلطان محمود غزنوی
شروع حکمرانی سلطان محمود با سپهسالاری خراسان شروع شد. او بعد از مرگ پدرش سبکتگین به غزنین حمله کرد و آنجا را نیز به تصرف خود درآورد. بعد از آن به قلمرو سامانیان یعنی خراسان لشگر کشید و با کشتن سرداران بزرگ این حکومت، خراسان را نیز به تصرف کرد. بازماندگان سلسله ی صفاریان در سیستان بودند و دچار اختلافات خانوادگی شدند. محمود به سیستان حمله کرد و آن جا را هم تحت تصرف خود درآورد.
وی بعد از فتح سیستان و خراسان به هند لشکر کشید و با پیروزی در این جنگ، ثروت و غنایم زیادی به دست آورد. او با حمله به هند، شهرهای مختلفی از این کشور را تصرف کرد که از جمله ی آن ها می توان به پیشاور، بهاطیه، تانیسر، نارین، قنوج و ویهند اشاره نمود. او همچنین با افغان ها وارد جنگ شد و ﺁن ها را نیز تابع خود نمود.
تصرف ری از دیگر فتوحات محمود بود. سلسله ی ﺁل بویه که در ری بودند دچار ضعف شدند. محمود با لشگرکشی به آن جا توانست ری را هم فتح کند. با این فتوحاتی که سلطان محمود به دست ﺁورد سبب شد که دوران طلایی و اوج قدرت سلسله ی غزنویان به دوره ی او تعلق گیرد. گستره ی فرمانروایی محمود از مرزهای ری تا سمرقند و از دریای خزر تا دهلی و یمن بود. او همچنین 17 بار به هند لشگر کشید تا اقتدارش را در این کشور، تثبیت کند.
یکی از بزرگترین فتوحات محمود در زمان تصرف هند، فتح سومنات، بزرگ ترین و مهم ترین بت هند بود. این بت دارای 5 متر طول بود.
محمد بن محمود
سلطان محمود دارای دو پسر به نام های محمد و مسعود بود. وی در اواخر عمر خود، محمد که پسر کوچکتر بود را به عنوان ولیعهد خود انتخاب نمود. برای اینکه قدرت پسرش را افزایش دهد دختر قدرخان قراخانی را به ازدواج پسرش درآورد. هدف او از این کار، پشتیبانی فرمانروای قراخانی از پسرش بود. همچنین به محمد حکومت جوزجان را داد. وی بعد از مرگ پدرش از علی بن ارسلان کمک خواست تا به قدرت برسد. او بعد از به قدرت رسیدن، حسنک وزیر و ابوسهل حمدوی را به عنوان وزرای خود انتخاب کرد.
تقسیم شدن سلسله غزنویان
بعد از اینکه سلطان محمود درگذشت بین دو پسرش یعنی مسعود و محمد اختلاف به وجود آمد. در این کشمکش ها و اختلافات، مسعود پیروز شد و موفق شد به قدرت برسد. اما از ﺁنجایی که اعتقاد داشت کارگزاران پدرش با به قدرت رسیدن او مشکل دارند تصمیم گرفت آن ها را کنار بگذارد. این مساله سبب شد که غزنویان و کارگزاران این حکومت به دو دسته ی پدریان و پسریان، تقسیم شوند. پدریان همان غزنویان طرفدار سلطان محمود و ولیعهدی محمد و پسریان، غزنوی های طرفدار ولیعهدی سلطان مسعود بودند.
سلطنت سلطان مسعود غزنوی و نابودی سلسله غزنویان
وقتی سلطان مسعود به سلطنت رسید تصمیم گرفت پدریان دربار خود را کنار بگذارد. ابو علی میکال که به حسنک وزیر معروف بود از جمله پدریانی بود که مورد غضب سخت سلطان مسعود قرار گرفت. حسنک وزیر از موقعیت اجتماعی بسیار بالایی برخوردار بود به همین دلیل به او تهمت انحراف از دین زدند و او را به دار آویختند.
این کار سلطان مسعود ضربه ی سختی به پیکره ی سلسله ی غزنویان وارد کرد چرا که هم یکی از مهم ترین کارگزاران خود را کشت و هم مردم علت اصلی به دار ﺁویختن را می دانستند. او نیز مانند پدرش لشکرکشی های مختلفی انجام داد که لشکرکشی به هند از اولین حملات او بود. اما دیگر هند آن ثروت افسانه ای را نداشت به همین دلیل ضررهای جبران ناپذیری را متحمل شد. به موجب این ضررها مردم مجبور شدند مالیات های سنگینی بپردازند که نارضایتی ان ها خصوصا مردم خراسان را به همراه داشت.
از طرفی توجه بیش از اندازه ی سلطان مسعود به هند سبب شد که او از حرکت های سلجوقیان در خراسان، غافل بماند. از جمله فتوحاتی که سلطان مسعود به دست ﺁورد می توان به فتح دوباره ی خوارزم، فتح مکران، کرمان، سرکوب نمودن شورش در هند، حمله کردن به آل زیار و ایجاد رابطه ی دوستانه با آل کاکویه و سلجوقیان اشاره کرد.
مرگ سلطان مسعود سبب شد که حکومت غزنویان فقط به قسمتی از غرب هند محدود شود که لاهور، مرکز آنجا بود. در نهایت، آخرین بازمانده های غزنویان به دست غوریان در سده ی ششم هجری از بین رفتند و این سلسله خاتمه یافت.
دوره دوم غزنویان
پس از مرگ سلطان محمود، این سلسله دچار انحطاط و سستی شد و فرمانروایی ان ها به مناطق شرقی یعنی هند کشیده شد. سلطان های غزنوی حدود یک و نیم قرن در این سرزمین ها حکمرانی کردند که این دوره به دوره ی دوم غزنویان معروف می باشد.
بعد از مرگ سلطان مسعود، سلاطین دیگری بر این قلمرو حکمرانی کردند که از جمله ی ﺁن ها می توان به مودود بن مسعود، عبدالرشید بن محمود، فرخزاد بن مسعود، ظهیرالدین ابراهیم بن مسعود، مسعود بن ابراهیم، ارسلان شاه، بهرام شاه بن مسعود، خسروشاه و خسروملک بن خسروشاه اشاره نمود.
• مودود بن مسعود: مهم ترین وقایع دوره ی او لشکرکشی به هند و تصرف دوباره ی خوارزم بود.
• عبدالرشید بن مسعود: مهم ترین وقایع دوره ی او شورش فردی به نام طغرل بود.
• فرخزاد بن مسعود: او یکی از پسران مسعود بود که فتوحاتی در هند داشت و سپس بر اثر بیماری قولنج درگذشت.
• ظهیرالدین ابراهیم بن مسعود: وی حدود 42 سال سلطنت کرد. از مهم ترین وقایع دوره ی او می توان به فتوحات هند، صلح و سپس جنگ با سلجوقیان و لشکرکشی به غور اشاره کرد.
• مسعود بن ابراهیم: او که به سلطان کریم معروف بود به دامادی سلجوقیان درآمد و به همین دلیل، ارتباط خوبی با ﺁن ها داشت.
• ارسلان شاه: وی پسر مسعود سوم بود. در زمان سلطنتش، برادرش بهرام شاه، به سمت سلطان سنجر سلجوقی رفت و پناهنده شد. این پناهندگی به سلجوقیان فرصت لازم را داد تا در دربار غزنویان دخالت کنند. حتی در این دوره سپاهی سلجوقی به غزنین حمله کردند و آن جا را تحت تصرف خود درآوردند.
• بهرام شاه بن مسعود: تصرف غزنین توسط سلجوقیان سبب شد که بهرام شاه، روی کار بیاید. از او که دست نشانده ی سلجوقیان بود پیمان گرفته شد در خطبه های غزنین خود ابتدا نام خلیفه سپس نام سلطان محمد غزنوی و بعد نام سلطان سنجر و در نهایت نام بهرام شاه را بگویند. در واقع از دوره ی بهرام شاه غزنوی بود که غزنویان خراجگزار سلجوقیان شدند. شورش علیه بهرام شاه، شورش بهرام شاه علیه سلطان سنجر و جنگ با غوریان از مهم ترین وقایع دوره ی سلطنت او بود.
• خسروشاه: وی پسر بهرام شاه بود. در دوره ی سلطنت او بود که غوریان به غزنویان حمله کردند. از آن طرف، غزان سلجوقی هم به غزنین حمله کردند و آنجا را تصرف نمودند. بعد از این تصرف، خسرو شاه به لاهور رفت و آن جا را پایتخت خود اعلام کرد. در این زمان بود که غزنویان برای همیشه، غزنین را ترک کردند.
• خسروملک بن خسروشاه: غیاثالدین محمد امیر غوری موفق شد غزنین را از دست غزهای سلجوقی رها کند. از آن طرف، شهاب الدین گردیز، پیشاور و مولتان را به تصرف خود درآورد. سپس به لاهور لشکر کشید و خسروملک را اسیر کرد. اسارت خسروملک سبب خاتمه ی سلسله ی غزنویان شد.
فرهنگ و اعتقادات سلسله ی غزنویان
غزنویان از مسلمانان اهل سنت بودند به همین دلیل در دوره ی حکومتشان، علوم اسلامی به بالاترین حد پیشرفت خود رسیده بود. با اینکه فقه و عرفان اسلامی در این دوره بسیار پیشرفت کرد اما علوم عقلی و الهیات با رکود همراه بود. همچنین در این دوره، مدارسی برای گسترش دادن مذهب دایر شد. از دیگر ادیانی که در این دوره زندگی می کردند و حرمت زیادی بسیاری داشتند شیعیان، علویان، زرتشتیان و مسیحیان بودند.
علاوه بر این، در این دوره زبان، زبان رسمی دربار غزنوی اعلام شد لذا زبان و ادبیات فارسی به بیشترین شکوفایی خود رسید. این ویژگی سران غزنوی، سبب پرورش شاعران بزرگی همچون فردوسی، ابوریحان بیرونی و فرخی سیستانی شد که به دربار فراخوانده شدند.
حتی فردوسی شاعر بزرگ و ارزنده ی کشور ما شاهنامه ی خود را در دوران سلطنت سلطان محمود غزنوی سرود و بعد از 30 سال آن را به وی تقدیم کرد. البته سلطان محمود آنچنان که شایسته ی فردوسی و شاهنامه اش بود از او تقدیر نکرد.
سلطان محمود علاقه مند به زبان فارسی و اشعار پارسی بود به همین دلیل تلاش می کرد تمام تمام شهرت و جلال او به زبان فارسی ثبت شود. او برا این کار حدود 100 شاعر پارسی گوی را به دربار خود فراخواند.
این ویژگی و علاقه مندی سلطان محمود سبب شد که از دوران غزنویان کتاب های تاریخی زیادی به فارسی نوشته شود و اکنون برای ما به یادگار بماند. یکی از برجسته ترین این کتاب ها کتاب تاریخ بیهقی است. بیهقی در جنگ های زیادی همراه سلطان محمود بود و تمام چیزهایی که از نزدیک دید و شنید را صادقانه در کتابش پیاده کرد.
گردآوری : بخش فرهنگ و هنر بیتوته