تندروها، دفن برجام در نیویورک و بازگشت تحریمها را جشن گرفتند
- مجموعه: اخبار سیاسی و اجتماعی
- تاریخ انتشار : یکشنبه, ۰۶ مهر ۱۴۰۴ ۱۲:۰۷

روزنامه توسعه ایرانی نوشت: ۵ مهرماه ۱۴۰۴، روزی که شمارش معکوس فعال شدن «مکانیزم ماشه» به پایان رسید و شورای امنیت سازمان ملل، با حمایت آمریکا و تروئیکای اروپا، رسماً فرمان بازگشت تحریمهای ایران را صادر کرد،
نقطه عطفی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران رقم خورد. تلاشهای فشرده عباس عراقچی در نیویورک و رایزنیهای مستقیم مسعود پزشکیان با رهبران اروپایی نتوانست سد راه تصمیم قدرتهای جهانی شود. برجام، پس از یک دهه فراز و نشیب، در سکوت قبرستانی دیپلماسی دفن شد.
اما آن چه بیش از بازگشت تحریمها و تبعات اقتصادی و سیاسی آن تأسفبار و رقتانگیز بود، شادی و استقبال بخشی از نیروهای سیاسی داخلی از این واقعه تلخ بود. درست در لحظهای که کارشناسان و دیپلماتها بازگشت تحریمها را «پایان دیپلماسی» و «آغاز دوره جدید فشارهای بیسابقه» میخوانند، تندروها و افراطیون داخلی جشن پیروزی به راه انداختند؛ گویی فشار بر دولت پزشکیان و مرگ برجام برای آنان دستاوردی تاریخی بود.
این تفکر و گروه در مقابل هشدارهایی که اهالی سیاست، کارشناسان و دیپلماتها درباره فعال شدن اسنپبک بیان میکنند و آن را مصداق پایان دیپلماسی میدانند، افرادی هستند که از این ماجرا به نفع انتقامگیریهای سیاسی خود استفاده میکنند.
بازخوانی دهسالگی برجام و بازگشت به نقطه صفر
برجام در تیرماه ۱۳۹۴ با امید به گشایش اقتصادی و خروج ایران از ذیل فصل هفتم شورای امنیت منعقد شد. در آن زمان حسن روحانی و تیم مذاکرهکنندهاش به ریاست محمدجواد ظریف، آن را «فتحالفتوح دیپلماسی» دانستند. هرچند مخالفان و تندروها از همان ابتدا به آن برچسب «خسارت محض» زدند، اما سالهای نخست اجرای توافق نشان داد که تحریمهای شورای امنیت تعلیق شده و فضای اقتصادی ـ هرچند شکننده ـ در مسیر تنفس قرار گرفته است.
با روی کار آمدن دولت ترامپ در آمریکا و خروج یکجانبه او از برجام در سال ۱۳۹۷، رشتههای بافته شده اما پنبه شد. تندروها در داخل ایران از همان زمان فرصت یافتند تا شکست برجام را به پای روحانی و ظریف بنویسند و شعار «برجام مرده است» را در همه تریبونها تکرار کنند.
حالا نیز با اعلام رسمی پایان برجام و فعال شدن مکانیزم ماشه، آنان احساس میکنند که نه تنها روایتشان تثبیت شده، بلکه فرصتی تازه برای انتقامگیری از رقبای سیاسی در اختیارشان قرار گرفته است.
تندروها و جشن بازگشت تحریمها
این گونه بود که در نخستین ساعات اعلام فعال شدن مکانیزم ماشه، سعید جلیلی - نماد مخالفان سرسخت برجام در شبکه اجتماعی ایکس نوشت «خسارت محض، ۱۰ سال گذشت...»
این جمله کوتاه، اما پرمعنا، آغازگر موجی از اظهارنظرهای شادمانه تندروها بود. چنان که امیرحسین ثابتی، نماینده نزدیک به جلیلی در مجلس دوازدهم، در کانال تلگرامی خود نوشت: «لحظاتی قبل با رایگیری در سازمان ملل و فعال شدن مکانیزم ماشه، برجام رسماً تمام شد و به تاریخ پیوست.»
حمید رسایی، نماینده پرحاشیه مجلس، نیز با ادبیاتی نمادین خود و همفکرانش را «مالک اشتر» در سپاه علی دانست و نوشت که «ده سال از روزی که برجام را تحمیل کردند گذشت و دیشب با اعمال مکانیزم ماشه، عملاً دفن شد. وقت آن است که هر کس به نقشی که در این ده سال داشته نگاه کند؛ آیا مثل اشعث کندی برای تحمیل برجام تلاش کرد یا مثل مالک اشتر همهچیز را به میدان آورد تا جلوی این خسارت محض را بگیرد.»
میثم مطیعی، مداح معروف، با هشتگ «مکانیزم ماشه» شعری توئیت کرد که «ذوق بیهوده ز برجام خطا بود خطا / تکیه بر عهد عمو سام خطا بود خطا...»؛ و محسن زنگنه، نماینده تربت حیدریه، پیشنهاد کرد روز ۶ مهر به عنوان «روز ملی قطع امید از آمریکا و غرب» نامگذاری شود.
در همین حال محمود نبویان، نماینده نزدیک به جبهه پایداری، در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «مکانیزم ظالمانه ماشه فعال شد. روشن است که تنها منطق غربیها، فشار و جنگ و جنایت است. تنها راه مبارزه، قوی شدن و مقاومت است.»
این موضعگیریها اما بیشتر از هر چیز بوی انتقام سیاسی میداد تا دغدغه ملی، و نشان داد که تندروها تحریمها را نه تهدیدی برای کشور، بلکه فرصتی برای تسویهحساب سیاسی با دولتهای میانهرو و اصلاحطلب میدانند.
نامه ۷۰ نماینده و فشار برای تغییر دکترین هستهای
از سوی دیگر تنها چند روز پس از فعال شدن مکانیزم ماشه، بیش از ۷۰ نماینده مجلس دوازدهم در نامهای به شورای عالی امنیت ملی خواستار بازنگری در دکترین دفاعی ایران شدند. آنان استناد کردند که شرایط منطقه تغییر کرده و «فتوای حرمت تولید سلاح هستهای» قابلیت بازنگری دارد.
در این نامه آمده است:«تغییر موضوع و تفاوت شرایط در فقه امامیه موجب تغییر حکم خواهد شد. امروز مصلحت حفظ نظام ایجاب میکند که حکم حرمت اولیه به حکم جواز تبدیل شود.» در میان امضاکنندگان نامهایی چون مرتضی آقاتهرانی، زهره لاجوردی، مهدی کوچکزاده و چند چهره نزدیک به جبهه پایداری به چشم میخورد و باید توجه داشت که این نامه، عملاً خط رسمی کشور را به چالش کشید و بر شدت دوقطبی افزود.
این روند اکنون در حالی رخ میدهد که علی نیکزاد، نایبرئیس مجلس دوازدهم نیز روز گذشته از بررسی این نامه به صورت «جدی» در جلسه روز یکشنبه این هفته مجلس خبر داده و تاکید کرده که « در این نامه، درخواست تغییر در راهبرد و استراتژی هستهای کشور مطرح شده است. مجلس پس از دو هفته فعالیت در حوزههای انتخابیه، روز یکشنبه بهصورت جدی این موضوع را بررسی خواهد کرد.»
بررسی نامه مذکور در حالی است که حالا گفته میشود همزمان با درخواست 70 نماینده مجلس برای تغییر دکترین هستهای ایران، طرحی دیگر نیز در مجلس دوازدهم درباره خروج از ان پی تی مطرح است که به نظر بسیاری از کارشناسان و برخی از نمایندگان مجلس خود این طرح تلویحا بر حرکت ایران به سمت ساخت سلاح هستهای تاکید دارد؛ مسیری که میتواند سطح تنش ایران با کشورهای شورای امنیت سازمان ملل را تا سطح درگیری نظامی بالا ببرد .
البته در کنار این نامه، احمد نادری، عضو هیأت رئیسه مجلس، پا را فراتر گذاشت و نوشت: «خروج از NPT، اتخاذ سیاست ابهام و در نهایت تست بمب اتمی، تنها گزینهای است که میتواند ایران را از سرنوشت عراق و لیبی محفوظ دارد.»
این اظهارنظر البته با واکنش شدید احمد زیدآبادی، تحلیلگر سیاسی، مواجه شد و او در پاسخ نوشت:«پروژهای که تحت نظارت آژانس بود و غیرنظامی بودن آن بارها تأکید شد، تاب نیاوردند و بمباران کردند. حالا چطور ممکن است خروج ایران از NPT و تست بمب اتمی را تحمل کنند؟»
موجی در تناقض آشکار با موضعگیری رهبری و رئیسجمهوری
نکته اینجاست که این موج تازه تندروی در مجلس و رسانههای افراطی برای تغییر دکترین هستهای و حتی حرکت به سمت سلاح اتمی با موضع رسمی کشور تفاوتی جدی دارد.
چنان که رهبر انقلاب، آیتالله خامنهای بارها تأکید کردهاند: «ما کاربرد سلاح هستهای را حرام و تلاش برای مصونیت بخشیدن بشریت از این بلا را وظیفه همگان میدانیم» و این فتوا از سال ۱۳۸۹ به بعد به کرات تکرار و حتی در مجامع بینالمللی ثبت شده است.
از سوی دیگر مسعود پزشکیان، رئیسجمهور، نیز در گفتوگو با خبرنگاران غربی تصریح کرد «ما نمیخواهیم از انپیتی خارج شویم. حتی اگر تحریمها بازگردند، خروج از NPT را در دستور کار نداریم. قدرتهای خارجی به دنبال یک بهانه برای به آتش کشیدن منطقه هستند.»
این مواضع در سطح سران نظام جمهوری اسلامی در ایران روشن میکند که تضادی آشکار با درخواستهایی که این روزها از سوی مجلس و طیف جلیلی و پایداری و تندروها مطرح میشود، وجود دارد.
خوشحالی حیرتانگیز تندروها
در این میان اما یک پرسش مهم مساله شادمانی عجیب تندروها از افتادن کشور به ورطه تحریم است. چنان که تحلیل چرایی این شادی، نیازمند بازگشت به گفتمان سیاسی این طیف در یک دهه اخیر است.
انتقام از روحانی و ظریف را باید یکی از دلایل این خشنودی دانست. تندروها برجام را محصول «سازش» و «خیانت» دولت روحانی میدانند. امروز مرگ برجام برای آنان حکم اثبات تاریخی اتهاماتشان است.
همچنین فشار بر دولت پزشکیان برای تندروها شادمانی در پی دارد، چرا که شکست دیپلماسی در نیویورک میتواند ابزار فشار تازهای بر دولت جدید باشد تا در داخل تضعیف شود.
از سوی دیگر، این تصور در بخشی از این افراطیون وجود دارد که با فشار تحریمها سرمایه سیاسی جلیلی و جبهه پایداری احیا میشود و مخالفان قدیمی برجام، اکنون خود را «پیروز میدان» میدانند و از این فضا برای بازسازی پایگاه اجتماعیشان بهره میبرند. این در حالی است که یکی از اصلیترین عاملان آن 6 قطعنامه علیه ایران خود سعید جلیلی بوده است.
مساله دو قطبیسازی در سیاست داخلی نیز نباید فراموش شود. تندروها تحریمها را فرصتی برای دامن زدن به تقابل «دیپلماسی یا مقاومت» میبینند؛ تقابلی که همواره سرمایه اصلی آنان در انتخابات بوده است.
هزینههای رویکرد افراطیها روی دست کشور
در همین حال اما کارشناسان سیاسی معتقدند که خطمشی تندروها، بیش از آنکه بازدارندگی ایجاد کند، ایران را در معرض فشارهای بیسابقهتر قرار خواهد داد. چنانچه خروج از NPT یا حرکت به سمت سلاح هستهای، ائتلاف جهانی علیه ایران را تقویت میکند.
بازگشت تحریمهای شورای امنیت اکنون نیز به معنای قفل شدن دوباره مبادلات مالی و نفتی است و هر رویکرد همراه با تندروی میتواند وضعیت را بدتر کند. همچنین دو قطبیسازی میتواند انسجام ملی را تضعیف کرده و جامعه را دچار شکاف عمیقتر کند.
اسنپبک به مثابه ابزار تسویهحساب داخلی
در این بین باید توجه داشت که اکنون فعال شدن مکانیزم ماشه، اگرچه در سطح بینالمللی به معنای بازگشت ایران به وضعیت پیشابرجام است، اما در سطح داخلی به ابزاری برای تندروها تبدیل شده و آنان تحریمها را نه تهدید، بلکه فرصتی برای بازگشت به میدان سیاست میدانند.
این رویکرد خطرناک نیز در حالی است که کشور بیش از هر زمان دیگری نیازمند وفاق ملی، واقعگرایی دیپلماتیک و جلوگیری از هزینهسازیهای غیرضروری است. بدون بازگشت به عقلانیت سیاسی و کنار گذاشتن انتقامجوییهای جناحی، بحران کنونی میتواند ایران را وارد مسیری خطرناکتر کند؛ مسیری که هم اقتصاد و هم امنیت ملی کشور را تهدید خواهد کرد.