وداع نامه با ماه رمضان| ای ماهترین ماه خدا...
- مجموعه: آرامش سبز
«ای ماهترین ماه خدا»
ای آموزگار زنده بودن در دل شب،
به من یاد دادی می توان در دنیا هم آسمانی بود.
یادم دادی که در ره دوست بی خواب و خور شدن یعنی چه.
آغوشت شیرین تر از خرمایی بود که با آن افطارم را باز می کردم.
ملودی دعای سحر و افتتاحت با تپش های قلبم آنقدر هماهنگ بود که اشکهایم را روی گونه هایم می غلطاند و می رقصاند.
نخوردن آب و غذا در روزهایت چقدر لذیذ بود و چه بی مزّه است اوّلین روزی که لب به آب و غذا خواهم زد.
تو عید بزرگ اولیای خدا بودی؛ با رفتنت چگونه نماز عید بخوانم.
ای آغوش مهربان خدا بی تو چه کسی آرامگاه من است.
بار پروردگارا تو خود گفتی در کتاب مقدس که بر نبی مرسلت نازل فرمودهای و قول تو حق است که ماه رمضان که در او قرآن نازل شده و مایه هدایت و رستگاری مردم و دلائل آشکار از هدایت و وسیله تشخیص حق از باطل میباشد، ماه رمضان به پایان رسید و فیوضاتش تا سال آینده از ما قطع شد، پس تقاضا مینمایم از تو به آبروی گرامیت، و کلمات تام و تمامت، اگر بر من گناهی باقی مانده ( و پاک نشدم) که هنوز آن گناهم را نیامرزیدی، و اراده حسابرسی او را داری، یا میخواهی به آن گناه باقیمانده عذابم کنی، و یا به اندازه گناهم عقوبت نمائی، طلوع کند فجر این شب، یا پایان پذیرد این ماه مبارک، مگر آنکه آن گناهانم را بیامرزی و از تقصیرم در گذری، ای مهربانترین مهربانان.
حیف که رفتی رمضان!
کاش میماندی تا همه این خوبی های آشنا با فطرتمان، تا پایان عمر با ما می ماند تا حلاوت بندگی و شهد مؤانست با کلام الهی را که در بهار رمضان در جانمان کاشتی به درختی تنومند بدل می کردیم نه اینکه در روزهای فراق تو به طوفان غفلت ما از ریشه در آید و باز من بمانم و حسرت!
آمدنت را به تمنا نشسته بودیم و حالا رفتنت را به حسرت
چه شور انگیز بود لحظات حلولت و چه اندوه آفرین است هنگامه غروبت
این یک ماه برایمان تمرین خوب بندگی بود
این یک ماه برایمان خاطرات خوبی بود از نجواهای خودمانی در لحظات صفر عاشقی
این یک ماه برایمان فرصت خوبی بود برای مرور خوبی ها
این یک ماه برایمان وقت مغتنمی بود برای انس با کلام خدا برای آشتی با جاری زلال قرآن
این یک ماه برایمان ...
حیف که رفتی رمضان! کاش می ماندی تا همه این خوبی های آشنا با فطرتمان، تا پایان عمر با ما می ماند تا حلاوت بندگی و شهد مؤانست با کلام الهی را که در بهار رمضان در جانمان کاشتی به درختی تنومند بدل می کردیم نه اینکه در روزهای فراق تو به طوفان غفلت ما از ریشه در آید و باز من بمانم و حسرت.
رمضان! ماه محبوب خدا، تو را به جای وداع سلام می کنم که در روزهای آسمانی تو قدری غبار غفلت از دلم رخت بر بست و لحظه ای با فطرتم عجین گشتم
وقتی آمدی؛
تو بودی و من بودم ویک ماه تمام؛
تو بودی و من بودم و قلب شکستهام،
تو بودی و من بودم و گناهان کم شدهام؛
تو بودی و من بودم و اشتیاقم برای نیمه شب های تنهایی برای خلوت با خدایم در سحرهای دل ربایت!
هر شب من بودم و تو بودی و جشنواره عاشقانه هایم در کوچه های سحر؛
من بود و تو بودی و بهشت بیتکراری بنام افتتاح؛
من بودم و تو بودی و راه و رسم عاشقی در طریق ابوحمزه؛
من بودم و تو بودی و ندای سبحانک یا الله تعالیت یا رحمان در دعای بی مثال مجیر؛
من بودم و تو بودی و تکرار بی ملال نام های هزارگانه ی خداوندم به امید آشتی و عنایتش در شب های از هزار شب بهتر قدر و دعای جوشن کبیر.
اصلا من بودم و تو بودی و «مناجات با خدا»!
و حالا که می روی
من هستم و یک دل پر از فراق؛
یک چشم پر از انتظار...
رمضان! برای دوباره دیدنت؛ برای بار دیگر تنفس کردنت در کوچه پس کوچه های شوال و ذیقعده و ذیحجه و... رجب و شعبان با قدرتی که از تو گرفته ام گام بر می دارم تا یک بار دیگر، تو را در آغوش بگیرم و دوباره سلامت کنم ای ماه رحمت، ای ماه بزرگ!
السّلامُ علیَکَ مِن مُجاوِر رقّت فیه القلوب، وَ قلّت فیهِ الذُنُوب...
السَلامُ علیَکَ مِن شَهر لا تُنافِسُهُ الایام...
السَلامُ علیکَ مِن مطلوبٌ قبلَ وَقتهِ، و مَحزونٌ علیه قَبلَ فوتهِ...
خانم التفاتی
گردآوری: بخش مذهبی بیتوته