مناجات با امام رضا (ع)



مناجات با امام رضا,درد و دل با امام رضا

مناجات با امام رضا (ع)

 

ائمه و امامان، فرشتگانی زمینی هستند که شاید راه ارتباطی ما بندگان را با پروردگارمان هموارتر می‌کنند و خداوند متعال به واسطه آبروی آن‌ها نیم نگاهی به ما کرده و درب‌های رحمتش را به روی ما می‌گشاید. یکی از امامانی که همه ما ایرانی‌ها به شوق دیدن حرمش غوغایی در دل داریم و به ایشان توسل می‌کنیم امام رضا (ع) است. 

به کارم گیر افتاده خودت مشگل گشایی کن
در این دریای طوفانی دوباره ناخدایی کن
اجابت با دعای توست، عنایت در عطای توست
کرامت با خدای توست،خدایی کن خدایی کن
به جای تو به مردم رو زدم نومید برگشتم
اگرچه بی وفا بودم تو اما با وفایی کن
ببین خالی تر از هیچم، نه یاری نه کمک حالی
دخیل افتاده ام بر غربت تو آشنایی کن
سلام من به سقاخانه هایت، کفش کن هایت
به شوق گنبدت رنگ نگاهم را طلایی کن
کبوتر بچه قلبم پر پرواز میخواهد
کمی گندم بیاور باز هم ما را هوایی کن
تویی مشهور شرق و غرب در آقایی و احسان
به جان مادرت زهرا، علی موسی الرضایی کن
تو هشت و چهار هستی در عبایت پنج تن پیدا
دلم شش گوشه میخواهد مرا هم کربلایی کن

 

مناجات با امام رضا (ع)

 
الگوی معرفت! سند مهربانی اَم
خسته شدم دگر به کجا می کشانی اَم
شاید نباید از تو طلبکار می شدم
شاید که چوب می خورم از بد زبانی ام
شاید نباید از درِ تو حاجتی گرفت
یک خانه ی دگر بده، آقا! نشانی ام
شاید که مستحق عنایت نمی شوم
شاید که در عقوبتِ بد امتحانی ام
شاید که از صدای گدا شاد می شوی
با این دلیل در پی خود می دوانی ام
فنِّ گداییِ ز تو در بین سینه نیست
می ترسم از نهایتِ این ناتوانی ام
من در به در میان حرم راه می روم
من را ببخش با همه ی بد گمانی ام
رضا تاجیک
 

مناجات با امام رضا (ع)

 
 من بی دل آمدم که تو دلدار من شوی
غم دیده آمدم که تو غم خوار من شوی
شادم که در حریم تو افتاده بار من
آیا شود ز لطف خریدار من شوی
خود را ز راه دور کشاندم به کوی تو
دل خسته آمدم که مددکار من شوی
هر طور راحتی، بزن، اما نمی روم
این بار آمدم که فقط یار من شوی
من ورشکستهٔ گنهم، می شود شبی
یوسف شوی و گرمی بازار من شوی
عمرم به باد رفته به داد دلم برس
من آمدم که مونس من یار من شوی
آقاییم همیشه ز سلطانی شماست
یک عمر نوکرم که تو سالار من شوی
خوانم میان صحن تو تا روضه ی حسین
گویا که از وفا تو گرفتار من شوی
پیچیده باز در حرمِ تو صدای من
دست شماست روزی کرب و بلای من
  قاسم نعمتی
 

مناجات با امام رضا (ع)

 
آمدم تا برايت بگويم
رازهاى بزرگ دلم را
بر ضريحت دخيلى ببندم
تا كنى چاره اى مشكلم را
آمدم با دلى تنگ و خسته
تا به پاى ضريحت بميرم
يا كه اى ضامن آهو از تو
حاجتم را اجابت بگيرم
حاجتم سبز چون روح جنگل
حاجتم پاك و ساده چو درياست
حاجتم آرزويى بزرگ است
حاجتم مثل يك خواب زيباست
من كويرى عطشناك و خشكم
من بلد نيستم راه دريا
تو بيا و نشانم ده از لطف
سرزمينى كه سبز است و زيبا
يا شبى كه پر از غصه هستم
يك ستاره شود ميهمانم
من ز دردم برايش بگويم
او شود همدم و همزبانم
آمدم با دلى تنگ و خسته
بغض هم بر گلويم نشسته
خواستم حاجتم را بگويم
حرف من در زبانم شكسته
 

مناجات با امام رضا (ع)


زائری بارانی ام آقا به دادم می رسی؟
بی پناهم ، خسته ام ، تنها ، به دادم می رسی؟
گر چه آهو نیستم اما پر از دلتنگیم
ضامن چشمان آهوها به دادم می رسی؟
من دخیل التماسم را به چشمت بسته ام
هشتمین دردانه زهرا به دادم می رسی

گردآوری: بخش مذهبی بیتوته

 

 

کالا ها و خدمات منتخب

      ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

      ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------