من آلوده کجا محفل ابرار کجا... /مناجات با خدا



مناجات با خدا

 

من آلوده کجا محفل ابرار کجا 

من آلوده کجا محفل ابرار کجا
این همه خوب کجا و من بیمار کجا
از خجالت چه کنم او که خودش می داند
من بدبخت کجا محرم اسرار کجا
نمکی راکه به حر داد به چون من ندهند
من دل مرده کجا سفره افطار کجا 
همه مشغول مناجات و عبادت هستند
این همه مست کجا و من بیکار کجا
بارها گفت فرار از در من بدبختی ست
جمله دوست کجا عبد گنهکار کجا
باز یک سال دویدم پی امیال خودم
من محتاج کجا دست طلبکار کجا
دست خود را همه جا بهرگدایی بردم
ولی این خلق کجا دست علمدار کجا

 

اشعار مناجات با خدا

 

 خدایا من گنهکارم
خدایا من گنهکارم، خودت گفتی که می بخشی
خودت گفتی که غفارم، خودت گفتی که می بخشی

خدا، بازار خوبانت از آن سمت است من اینجا
بساط معصیت دارم، خودت گفتی که می بخشی

مرا از مسجدت زاهد، مرا از میکده ساقی
برون کردند آواره ام، خودت گفتی که می بخشی

در این عالم که دزد دین لباس دوست پوشیده
کسی را جز خودت دارم؟! خودت گفتی که می بخشی

گنه کردم، غلط کردم! خطا کردم، نفهمیدم!
نده این قدر آزارم، خودت گفتی که می بخشی

دو راهی بهشت و دوزخ سمت صراط و قبر
به دست توست افسارم، خودت گفتی که می بخشی

خدا در ترکشم یک تیر ماند، آن هم حسین توست
حسین را دوست می دارم، خودت گفتی که می بخشی

دعای فاطمه روز جزا با دست عباس است
به دستان علمدارم، خودت گفتی که می بخشی


شاعر : امیر عظیمی

 

گردآوری: بخش مذهبی بیتوته

 

 

 

کالا ها و خدمات منتخب

      ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

      ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------