اشعار وفات حضرت زینب سلام الله علیه (3)



اشعار وفات حضرت زینب سلام الله علیه

 

گلم را گل که صحرا پیروهن بود

غبار و خاک و خون او را کفن بود

 

سرش بر نی به لب ذکر خدا داشت

گلوی پاره با من هم سخن بود

 

خودم دیدم که جسم باغبانم

سراپا باغ گل از زخم تر بود

 

میون همه دلها امون از دل زینب

خودم دیدم به گلزار شهادت

 

که بلبل نوحه خوان بر یاس من بود

خودم دیدم به صحرا یوسفم را

 

که جسمش پاره تر از پیروهن بود

خودم دیدم عزادار حسینم

 

محمد فاطمه زهرا حسن بود

دریغا ای دریغا ای دریغا

 

سلیمان رفت و یارم اهرومن بود

میون همه دلها امون از دل زینب

 

 شعر شهادت حضرت زینب, روضه حضرت زینب

شعر شهادت حضرت زینب (س)

 

دل بيقرار و غمگين و تنها و غرق آهم

قدم بزار روچشمام برادر كه چشم به راهم

داروندارمو داغ دورى از تو سوزونده

بياببين ديگه چيزى از خواهرت نمونده

شده كارم گريه وزارى

ندارم ديگه كس وكارى

تك وتنها جون ميدم اينجا

نه سالارى نه علمدارى

حسین من ای حسین من

 

يكسال و نيمه چشمام برات بارونيه داداش

اين زندگى بى توبرادر تموم شه اى كاش

اين دل بيقرارم به سوگت نشسته بازم

يكسال ونيمه دارم بادرد دلم ميسازم

ازين دنيا،بى تودلگيرم

غمت كرد،از زندگى سيرم

تورفتى وبى كسم كردى

ميدونستى بى توميميرم

حسین من ای حسین من

 

سامون نداره قلبى كه از غصه هاشكسته

هنوزدارم ميبينم كسى رو سينه ت نشسته

نفس كشيدن بى تو واسم مردن محضه

سر تو رو به نيزه ميبينم لحظه به لحظه

دوچشمونم ابرى وزاره

شب وروزازغصه ميباره

هنوزازداغت سياه پوشم

هنوزم زينب عزاداره

 حسین من ای حسین من

 

خودم ديدم تنت رو بخاك و بخون كشيدن

خودم ديدم سر پاكتولب تشنه بريدن

تودست و‎پازدى ومنم دست و‎پام ميلرزيد

تنت روخاك صحرا،سرت دست به دست میچرخيد

چقد بيتوظلم وكين،ديدم

تو بشکسته جبین،دیدم

امان از اون لحظه هایی که

سرت افتادروزمين،ديدم ‎

حسین من ای حسین من

شاعر:بهمن عظیمی

 

اشعار رحلت حضرت زینب (س)

 

یا زینب یا زینب یا زینب یا زینب

 واویلا واویلا واویلا واویلا...

 واویلا واویلا آه و واویلا...

 وجودت آیت ِ عُظمای کربلا

قهرمان بانوی صحرای کربلا

 

همه ی عُمرت غرق درد و بلایی

شهیده ی غصه های کربلایی

ای کوثر زهرا خورشید مکتب

یا امّ المصائب زینب یا زینب..

 یا زینب یا زینب یا زینب یا زینب

واویلا واویلا واویلا واویلا...

واویلا واویلا آه و واویلا...

 

نرود از یادَت صحنه ی قتلگاه

 خیمه ها در آتش،بچه ها بی پناه

 دیده ای در خاک و خون پیکر اکبر

آتش زد بر قلب تو روضه ی اصغر

 زیر بار غم شد قدّت خمیده

 قسم به حق که تو هستی شهیده

یا زینب یا زینب یا زینب یا زینب

واویلا واویلا واویلا واویلا...

واویلا واویلا آه و واویلا...

 

گردآوری:بخش فرهنگ و هنر بیتوته

کالا ها و خدمات منتخب

    تازه های فرهنگ و هنر(شعر و ترانه، هنر و هنرمند، هنرهای دستی، تاریخ و تمدن، مناسبتها و...)

      ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

      ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------